چرا آمریکا نمی تواند بر نروژ سلطه پیدا کند؟

محمود سریع‌القلم استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه بهشتی در گفتگو با ایسنا درباره ضرورت دستیابی به چارچوبی کلان برای توسعه اقتصادی و تولید ثروت، چگونگی طراحی این چارچوب، نقش بخش خصوصی در دستیابی به توسعه، نقد سیاست خارجی دولت و...سخن می‌گوید که درادامه بخش‌هایی از این گفتگو را می‌خوانید:
= دموکراسی نتیجه تولید ثروت و صنعتی شدن است. ما چون استبداد داخلی و دخالت گسترده خارجی در دوره قاجار داشتیم، تصور کردیم اول باید برویم نظام سیاسی را دموکراتیک کنیم تا آزادی سیاسی و مدنی
به دست آوریم.از این رو، شرایط نامساعد داخلی زمان قاجار و عدم درک صحیح از آناتومی توسعه باعث شد که اول ما سراغ ساختن طبقه پنجم برویم و بنیان‌های اقتصادی را بنا نکنیم. دموکراسی در قرن بیستم ظهور کرد در حالی که پیش‌زمینه‌های آن از قرن هفدهم آغاز شده بود.
= تولید ثروت، هم جامعه را تغییر می‌دهد و هم ساختار را . امروز جامعه چین قابل مقایسه با زمان مائو نیست. مردم چین در اثر تولید ثروت و ذخائر ارزی 3/1 تریلیون دلاری، امکان تحول فرهنگی و فکری مدنی پیدا کرده‌اند. شاید از این مهم‌تر، حکومت چین برای تداوم تولید ثروت مجبور است با تشکل‌های اقتصادی و جامعه مدنی مشورت کند و از مشارکت آنها بهره‌برداری کند.


= اخیرا من به یک راننده اتومبیل بسیار گران قیمت که در ردیف سوم (نه دوبل) ایستاده بود، با آرامش و نهایت ادب و احترام گفتم که اگر جنابعالی ده متر جلوتر پارک کنید و بایستید، این همه ماشین پشت سر شما معطل نمی‌شوند. ترافیک سنگینی پشت این ماشین درست شده بود. ایشان گفت که من هر جا دوست داشته باشم، می‌ایستم. این پاسخ فوق‌العاده بود. یک فوق لیسانس در ایران شناسی برای من. من حدس می‌زنم اتومبیل ایشان بالای یک میلیارد تومان ارزش داشت ولی راننده با بدیهی‌ترین حقوق مدنی آشنایی نداشت. بسیاری فکر می‌کنند مدرنیته یعنی خریدن کالاهای لوکس.
= در یک جامعه مدرن، مردم و مسئولان به تفاوت اندیشه اعتقاد دارند. نیازی به دروغ گفتن ندارند؛ به سیستم، ساختار، رویه، قانون، آیین نامه اعتقاد دارند. حقوق شهروندی را رعایت می‌کنند. وارد حریم خصوصی افراد نمی‌شوند. مردم حق تشکل و سوال کردن دارند. جامعه تشکل و سازماندهی دارد. انتخابات روش صلح‌آمیز تغییر سیاست‌ها و جهت‌گیری‌هاست. (مانند خروج انگلستان از اتحادیه اروپا از طریق آراء عمومی) و پارلمان بنیان تصمیم سازی‌ها و تصمیم گیری‌هاست.
= در کشورهای در حال توسعه، بعضا اشخاصی در جایگاه مهمی
قرار می‌گیرند که شایستگی آن را ندارند و عموما با روش ارادت، تملق و اطاعت است. یا افرادی ثروتمند می‌شوند از طریق رانت. دیگران هم می‌آموزند و به کلیت جامعه تسری پیدا می کند. اگر رشد تابع رقابت، زحمت، مراتب و شایسته سالاری باشد، این خصلت‌ها خود به خود به حاشیه می‌روند.
*هر کشوری محتاج یک چارچوب کلان است که مورد اجماع تمام جریان‌های سیاسی، گروه‌های مرجع، بخش خصوصی و آحاد مردم باشد. این جهت‌گیری کلیدی است. اگر این استراتژی میان مدت و دراز مدت وجود نداشته باشد، نمی‌توان رشد کرد. نوسانات فراوان، فراز و نشیب‌های بسیار در سیاست‌گذاری برای رشد مضر هستند.
= بخش خصوصی در ایران خیلی جدی گرفته نمی‌شود چون قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی تفکیک نشده است.
= ایجاد انتظارات از برجام واقعی نبود و با واقعیات ساخت قدرت، روش مدیریت اقتصادی کشور، سیستم بانکداری و به خصوص سیاست خارجی، سازگاری نداشت و ندارد. رشد و توسعه اقتصادی اصولی دارد جهان شمول. اگر اجرا شد، رشد تحقق پیدا می‌کند. توسعه ایران محتاج سرمایه‌گذاری خارجی است. سیاست خارجی کشور در یک ریل حرکت می‌کند. سیاست‌های توسعه اقتصادی در ریل دیگر. اگر این یک ریلی نشود، طبعا جواب نمی‌گیریم. خیلی روشن است.
= کلا جمهوری اسلامی در آمریکا دوستی ندارد، نه در چپ و نه در راست. هر دو جریان در آمریکا، تعریف مشترکی از جمهوری اسلامی ایران دارند فقط رهیافت‌های آنها با هم فرق می کنند. زمان اوباما، چپ بود. اهل تعامل و فشار. الان راست است. اهل تعامل کمتر و فشار بیشتر. سیاست آمریکا یک حداقل دارد و یک حداکثر.
= ما برای اینکه اجازه ندهیم سلطه خارجی بر نظام تصمیم‌سازی و سازمان اداری کشور جاری شود باید در داخل کارآمدی ایجاد کنیم. وقتی ما ضعیف، سازمان نیافته و متفرق و بی‌توجه به مسائل کشور باشیم، زمینه‌های سلطه خارجی فراهم می‌شود. آیا آمریکا می‌تواند حتی بر کشوری مانند نروژ سلطه پیدا کند؟ نمی‌تواند چون سیستم ، نظام قانونی، ثروت ملی، مردم راضی، حقوق شهروندی، آینده‌ای مطمئن و ثبات اقتصادی و سیاسی وجود دارد. زمینه‌های مستعد داخلی است که مانند دوره قاجار سلطه خارجی ایجاد می‌کند.
= هر وقت ما نرخ مهاجرت را صفر کردیم مانند مالزی، بعد می توانیم مطمئن باشیم که خارج، هیچ نوع فرصتی برای سلطه در این کشور را پیدا نمی‌کند. به نظر می‌رسد کشور ما دکترین امنیت ملی قابل توجهی دارد ولی سیاست خارجی که عمدتا به مسائل اقتصادی و تعامل اقتصادی با بنگاه‌ها و کشورها مربوط می‌شود، دکترین ندارد یا خیلی ضعیف است.